July 31, 2009

آزادی اندیشه - قسمت دوم


در این پست درامتداد موضوع مورد بحثمان یعنی آزادی اندیشه با هم صحبت می کنیم:

از نکات مهم دیگری که در موضوع آزادی اندیشه مطرح است اینکه" آیا می توان هر اندیشه ای را در جامعه رواج داد؟ " استاد ایلیا نظریه ای دارند با عنوان« نظریه هماهنگی». یکی از نتایجی که از این نظریه استخراج می شود این است که با مخاطب باید بنا به ظرفیت ذهنی اش صحبت کرد. بنابراین متفکر باید به تناسب ظرفیت ذهنی مخاطبش، اندیشه هایش را بیان کند. مثلاً اگر هانتینگتون ایده اش (نظریه برخورد تمدنها) را در سطح تمام مردم جهان مطرح می کرد چه اتفاقی می افتاد؟ به جای جنگ تمدن ها جنگ محله ها و خانواده ها رخ می داد. او نظریه اش را در سطح افراد دانشگاهی و دولتمردان مطرح کرد و مخاطب بیان او نیز همانها بودند.
اگرمتفکری ایده اش را متناسب با مخاطبش ارائه ندهد همان اتفاقی می افتد که استاد ایلیا بدان اشاره کرده است بدین معنی که یک فکر خطرناک از یک بمب نیز مخرب تر است. مارکس ایده اش را برای عموم مردم بیان نکرد اما انقلابیون روسیه آن را برای عموم مردم حتی روستائیان مطرح کردند و از آن چه سواستفاده ها که نبردند. آیا عموم مردم اندیشه های مارکس را همانطور فهمیدند که مارکس مطرح کرد و منشور انقلاب روسیه همان بود که مارکس ترسیم کرده بود؟ خیر و به قولی خود مارکس هم با این اوصاف، مارکسیست نمی شد.
لذا این وظیفه متفکران است که با دیدگاه انتقادی خویش باعث شوند اندیشه های ناهماهنگ و نامتناسب در سطح جامعه منتشر نشود. در واقع تشخیص این موضوع با متفکران و روشنفکرانی است که باید نمایندگان جامعه باشند نه کارکنان دولت که درصدد توجیه برنامه های خودشان هستند و طبیعتاً صدای منتقدان را دوست ندارند.

آزادی اندیشه در بعد کلان جایگاه ویژه ای در تعالیم استاد ایلیا دارد. او مواردی را که اندیشه از آن نهی شده است ، بسیار معدود می داند از جمله؛ تفکر در ذات الهی، زیرا تفکر در این حوزه اساساً بی معنی است. اندیشه و تفکر مربوط به جهان دوقطبی است یعنی جایی که امکان انتخاب وجود دارد. در جهان دو قطبی نمی توان مطلق بود. هرجا که آفتاب است سایه هم هست. اما نکته اینجاست که همه وجود انسان فقط تفکر و اندیشه نیست. انسان ابعاد دیگری هم دارد که در آن حوزه ها، تفکر جایی ندارد، از جمله ایمان. پدیده هایی که از ایمان به غیب ناشی شده اند مانند معجزات پیامبران توجیه علمی و تجربی ندارند و از این رو تفکر پذیر نیستند.
از این رو نگاه ایلیا به تفکر نگاهی مطلق نیست . در این نگاه در جایی که باید متفکر بود، تفکر با تمام جنبه هایش از جمله شک و پرسشگری حضور داشته و تقدس گرایی در اینجا محلی از اعراب ندارد. ولی در جایی دیگر که جایگاه ایمان است، دیگر تفکر بی اثر است. اما تشخیص اینکه کجا جایگاه تفکر است و کجا جایگاه ایمان، مقوله نشانه شناسی و بر اساس مشاهده است؛ مشاهده ای بدون فکر و قضاوت.
در این دیدگاه هر چیز همان است که هست و برای رسیدن به این دیدگاه لازم است که انسان قالبهایی را که از آن موضوع در ذهنش دارد بشکند؛ آنچه که در عرفان ایرانی به صیقل زدن درون تشبیه شده است به همین مقوله اشاره دارد. در این تشبیه؛ ذهن مانند آیینه ای زنگار گرفته است و نمی تواند تصاویر را به آن صورت که هست نشان دهد؛ لذا باید آیینه درون را از تمام زنگارها یعنی ترس ها، تردیدها، نفرت ها زدود تا بتواند انعکاس دهنده حقیقت باشد.

تاکید استاد ایلیا بر آزادی اندیشه از آنجاست که او بر پيوند و نزديكي ميان اديان، ملت ها، و جريانات گوناگون تاكيد دارد. بر مبنای این دیدگاه؛ پیروان ادیان در عین آنکه باید اعتقادات دینی خود را مستحکم کنند اما لازم است که از جنگ عقیدتی با دیگر ادیان و جریان ها و هم چنین مطلق اندیشی و خودبرتر بینی دست برداشته و به جای نزاع با یکدیگر گفتگو کرده و از هم بیاموزند. این موضوع منجر به تحولی بزرگ در خودآگاهی بشر و نیز منجر به آشکاری حقیقت خواهد شد.

در خاتمه لازم به توضیح است که با تمام تاکیدی که استاد ایلیا بر آزادی اندیشه و اندیشه ورزی دارد، اما اخلاق را از ارکان تفکر می داند نه موضوعی بیجا و یا بی ارتباط با تفکر. بنابراین در آزاد اندیشی مطرح شده در تعالیم استاد ایلیا، شرطی وجود دارد و آن هم رعایت حدود اخلاقی از جمله راستی، احترام به آرا و در نظر گرفتن شرایط طرف مقابل است.

1 comment:

  1. ممنون از مطالب جالبی که گذاشتید. اما من نتوانستم ارتباط اندیشه با آزادی را در مقاله تان ببینم. لطفا بیشتر توضیح دهید.

    ReplyDelete